-
من را ببین!نگاهم را بخوان...می دانم!به دلم افتاده...من را ، از هر طرفکه بخوانی ام!
نامم بن بستیس، بر دیواری بلندمن ، سالهاستدل بسته ام به طنابی،...که هروز لباس عشق، نم چشمانشخیس میکند!و بر حیات خانه ی ، حیاط زندگی اش پهنمی کند!به فال نیک گیرم...برایـم،به دروغپایت را میکشیوسط ، تمام بازی های کودکانه...معـرکه میگیریو چه کودکـانه، هرباربیشتــر بـاور میکنـم ،لباسهای خیست را،من ته کوچه!در انتظارت نشسته ام!
مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب
اطلاعات کاربری
آرشیو
آمار سایت